دیشب...

دیشب تمام هستی ام با یک نگاهت مست شد           گل واژه های عشق هم با یک اشاره هست شد

من در همه آیینه ها دنبال چشمت گشته ام                غافل از این که آینه با چشم تو هم دست شد

این دو بیت شاید آغاز یک غزل باشه که بیت های بعدیش بعدا به ذهنم برسه.فعلا اونها رو اینجا نوشتم تا هم نظر شما رو بپرسم و هم اونها رو  به نام خودم ( رویا رجول) ثبت کرده باشم.!!

 

شنیدم که پیری به راه حجاز

به هر خطوه *کردی دو رکعت نماز

چنان گرم رو* در طریق خدای

که خار مغیلان نکندی ز پای

به آخر ز وسواس خاطر پریش

پسند آمدش در نظر کار خویش

به تلبیس ابلیس در چاه رفت

که نتوان از این خوب تر راه رفت

گرش رحمت حق نه دریافتی

غرورش سر از جاده برتافتی

یکی هاتف از غیبش آواز داد

که ای نیکبخت مبارک نهاد

مپندار اگر طاعتی کرده‌ای

که نزلی بدین حضرت آورده‌ای

به احسانی آسوده کردن دلی

به از الف رکعت به هر منزلی

خطوه: گام      

گرم رو:۱. تندرو؛ روندۀ به‌شتاب.
۲. (تصوف) سالکی که با شورواشتیاق در طلب مقصود بکوشد:( فرهنگ لغت عمید)

 

آناهیتا محبوب ترین ایزد بانوی ایران باستان

آناهیتا آناهیتا آناهیتا، محبوب ترین ایزدبانوی ایران باستان

«آناهیتا» یا «ناهید» ایزدبانوی بزرگ آب‌ها در ایران باستان، با نام کامل «اردی سور آناهیتا» به معنی «آب‌های نیرومند بی‌آلایش» در اصل نام رودی آسمانی است که سرچشمه‌ی همه‌ی آب‌های زمین است. این رود مقدس در تجسم انسانی – خدایی خود به صورتی زنی زیبا، بلند بالا، پاک و آزاده توصیف شده است. برای آناهیتا صفات و ویژگی‌هایی مانند فراوانی، برکت، مادری، پیروزی، عشق، باروری، خردمندی، جنگاوری، نجات بخشی، بردباری و... قائل شده اند. این ایزدبانو در میان آریاییان بسیار ارجمند بوده و مقام و محبوبیت خود را تا سال ها و بلکه قرن های متمادی حفظ کرده است. اسطوره ای آناهیتا اساطیر همه ی زن ایزدان آب و عشق و باروری مانند ایشتر، اینانا، آفرودیت و سَرَسوَتی را در خود جمع کرده است. بزرگداشت آناهیتا و پرستش او تا زمان زرتشت نیز ادامه داشته و یشت پنجم از کتاب «یشت ها» در «اوستا»، یعنی «آبان یشت» به توصیف و ستایش این ایزدبانو از سوی شاهان و پهلوانان اسطوره ای ایرانی و غیر ایرانی، مانند فریدون، جمشید، افراسیاب و ضحاک اختصاص یافته است. «اهورامزدا» در یشت نام برده خطاب به زرتشت، اردیسور ناهید را چنین معرفی می کند:

«... کسی که به همه جا گسترده، درمان بخشنده، دشمن دیوها و مطیع کیش اهورائی است... مقدسی که جان افزاست، مقدسی که فزاینده‌ی گله و رمه است. مقدسی که فزاینده‌ی گیتی است، مقدسی که فزاینده‌ی ثروت است.

کسی که نطفه ی همه مردان را پاک کند، کسی که مشیمه‌ی (رحم) همه‌ی زنان را برای زایش پاک کند؛ کسی که زایش همه‌ی زنان را آسان گرداند؛ کسی که به همه‌ی زنان حامله در موقع لازم شیر دهد.» (ابراهيم پورداود، يشت‌ها، 1377، آبان يشت، صص233و235، كرده‌ي1، بند1و2)

این ایزدبانو در بعضی از صفات و خویش کاری‌های خود به امشاسپندان مونث آیین زرتشتی یعنی «سپندارمذ» و سپس جفت جدایی ناپذیر «خرداد» و «امرداد» که اولی نگهبان آب و بخشنده‌ی نعمت و رستگاری و سلامت به مردم و دومی نگهبان جاودانگی و بی مرگی و فرشته‌ی حاکم بر گله ها و کشتزارهاست، نزدیک است.

ز نقش برجسته‌های مهم آناهیتا در ایران می‌شود به تصویر او در نقش رستم و همچنین تاق بستان در کرمانشاه اشاره کرد. در نقش برجسته تاق بستان، خسرو پرویز پادشاه ساسانی در میان اهورامزدا و آناهیتا ایستاده است. در این نقش برجسته، آناهیتا که در سمت راست شاه ایستاده، تاجی همانند اهورا برسر و در یک دستش حلقه فر ایزدی را نگه داشته و در دست دیگرش کوزه‌ای است که از آن آب می‌ریزد.

نقش برجسته آناهیتا در تاق بستان

 آناهیتا در تاق بستانآناهیتا

ادامه نوشته

معرفی کانال تلگرام

سلام.من یه کانال تلگرام دارم که هم نام با این وبلاگه.اگه فرصت داشتین ازش دیدن کنید .اینم لینکش:

http://telegram.me/adabiatfarsy

 

شعر زمستان- اخوان ثالث

زمستان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کسی یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا ! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است

حریفا ! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است.

 

در توحید باری

در توحید باری

به نام آن که هستی نام ازو یافت                فلک جنبش ،زمین آرام از او یافت

خدایی کافرینش در سجودش                      گواهی مطلق آمد بر وجودش

تعالی الله یکی بی مثل و مانند                      که خوانندش خداوندان خداوند

فلک بر پای دار و انجُم افروز                       خرد را بی میانجی ،حکمت آموز

جواهر بخش فکرت های تاریک                       به روز آرنده ی شب های تاریک

غم و شادی نگار و بیم و امید                          شب و روز آفرین و ماه و خورشید...

منبع: خسرو و شیرین نظامی-نشر پروان-صص15-16

 

به نام هستی بخش عشق

ای همه هستی ز تو پیدا شده                خاک ضعیف از تو توانا شده

زیرنشین عَلَمت ، کائنات                   ما به تو قائم،چو تو قائم به ذات

سلام به همه ی شما دوستان عزیز.خوبید؟خوشید؟امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشید و ایام به کامتون باشه.اینجا کجاست؟بوستان ادبه.کار ما اینجا چیه؟پرسه زدن در پهنه ی پهناور ادب فارسی و تا حد امکان ادبیات جهان.با ما باشید.بد نمی گذره!